ای خدا این آب، هستی سَقاست
آبروی من، در برِ زهراست
آه و واویلا، آه و واویلا «تکرار»
با نگه اصغر، گفتگو می کرد
خواهش آبی، از عمو می کرد
آه و واویلا، آه و واویلا «تکرار»
ای عمو جان کن، چاره ی اصغر
مرغ پربسته، می زند پرپر
آه و واویلا، آه و واویلا «تکرار»
علی انسانی
یک دم، ص 119
89/9/23
صفحه قبل
صفحه بعد