Back Home

اشعار محمل

اشعار حضرت ابوالفضل العباس (ع)


در کنار علقه سروی زپا افتاده است
یا گلی از گلشن آل عبا افتاده است

در فضای رزمگاه نینوا با شور و آه
ناله جانسوز ادرک یا اخا افتاده است

از نوای جانگذار ساقی لب تشنه گان
لرزه بر اندام شاه نینوا افتاده است

شه، سوار اسب شد تاسر بمیدان روی کرد
تا ببیند جسم عباسش کجا افتاده است

ناگهان از صدر زین، افکند خود را بر زمین
دید بسم الله از قرآن جدا افتاده است

پاره ی قرآن ببوسید و پی اصلش دوید
مصحف ناطق، کجا یا رب زپا افتاده است؟

تا کنار نهر علقم بوی عباسش کشید
دید برخاک سیه، صاحب لوا افتاده است

کرده در دریای خون ماه بنی هاشم افول
تشنه لب، سقای دشت کربلا افتاده است

دست خود را بر کمر بگرفت و آهی بر کشید
گفت پشت من زهجرانت دوتا افتاده است

خیز و بر پا کن لوا، آبی رسان اندر حرم
از چه رو برخاک، این قدرسا افتاده است

بهر آبی در حرم، طفلان من در انتظار
از عطش بنگر چه شوری، خیمه ها افتاده است

هر چه شه نالید، عباسش زلب، لب برنداشت
دید مرغ روح او، سوی سما افتاده است

گفت بس جسم برادر را برم در خیمه گاه
دید هر عضوی ز اعضایش، سوا افتاده است

شه به سوی خیمه با پای پیاده، ره سپار
در حرم، شه دید افغان و نوا افتاده است

جمله می گفتند : سقا، ای پدر جان دیر کرد
بر سر عموی ما، بابا چها افتاده است

حال زینب رامگو علامه! از شه، چون شنید
دست عباس علمدارش جدا افتاده است


محمد علامه
1389/9/14
صفحه قبل صفحه بعد