Back Home

اشعار محمل

اشعار حضرت ابوالفضل العباس (ع)


آن یکی بوسید دستش، دیگری بوسید پایش
آن یکی گفتا که مردی، کیستی ای نازنینم

گفت من ماه بنی هاشم ؛ سُرور قلب زهرا
شبل حیدر، زاده ی آزاده ی ام البنینم

معنی درس وفایم، فانی آب بقایم
جرعه نوش چشمه ی علم امیر المؤمنینم

روز مردی، گر بیارم خم به ابروی کمانم
آیه ی «نصر من الله » نقش ببندد بر جبینم

دست دادم در ره حق تا که یزدان داد بالم
با همه قدوسیان، طیار در خلد برینم

خوانده یزدانم، ز لطف و مرحمت، باب الحوائج
دستگیر کل خلق، از اولین و آخرینم

ای عزاداران! بشارت باد، زهرا روز محشر
آورد بهر شفاعت دست های نازنینم

تشنه لب در آب رفتم، این سخن با خویش گفتم :
من چگونه آب نوشم، شاه را عطشان ببینم

مشک را پر کردم از آب و به خود گفتم : که باید
راه نزدیکی برای خیمه رفتن برگزینم

راه نخلستان گرفتم، لیک از شمشیر دشمن
قطع شد دست علمگیرم از یسار و از یمینم

فکر کردم : دست دادم، آب دارم غم ندارم
سرفرازم، ساقی اطفال شاهنشاه دینم

ناگهان دیدم که در ره ریخت آب و سوخت جانم
تیر زد بر مشک آن خصمی که بود اندر کمینم

دیگر از دیدار اطفال حرم شرمنده بودم
تیر زد دشمن به چشمم تا که طفلان را نبینم

گفتم اکنون خوب شد، خوبست برگردم به خیمه
ناگهان بر سر فرود آمد عمود آهنینم

یل کرببلا ... علمدار حسین


1389/9/23
یل کرببلا ... علمدار حسین
صفحه قبل صفحه بعد