دور می شد ز حرم قامت روحانی او
نور می داد ولی جلوه ی روحانی او
تازه در حال طوافِ حرمِ زینب بود
که فراخوانده شد از درگه سلطانی او
آخرین عرض ادب کرد به درگاه حسین
نگهش بود گواهِ دل طوفانی او
صحبت تشنه لبان بود عمو، واعطشا
وعده می داد به طفلان لب عطشانی او
ذکر یا فاطمه پیغمبر بی دست گرفت
لشگری را به عقب خوانده رجز خوانی او
یا اخا گفت و زمین خورد و صدا زد حسین
خیمه ها سوخت و از این آه پشیمانی او
باز هم دست ز دامان ولایت نکشید
بوسه بگرفت ز مولا لب قرآنی او
1390/8/29
صفحه قبل
صفحه بعد