چو دید تشنه ی لبهای خشک او دریاست
به آب خیره شد و ناله اش ز دل برخاست
که آب از چه نگردیدی از خجالت آب
تو موج میزنی و تشنه یوسف زهراست
ز یک طرف تو زنی نعره از جگر در بحر
ز یک طرف به حرم بانگ العطش برپاست
قسم به فاطمه هرگز تو را نمی نوشم
که در تو عکس لب خشک سیدالشهداست
ز خون دیده ی من روی موج خود بنویس
که از تمامی اطفال تشنه تر سقاست
خدا گواست که با چشم خویشتن دیدم
سکینه را که لبش خشک و دیده اش دریاست
درون بحر همه ماهیان به هم گویند
حسین تشنه و سیرابْ وحشی صحراست
نوشته اند به لبهای خشک من ز ازل
که تشنه کام گذشتن ز بحر شیوه ی ماست
ز شیرخواره برایت پیام آوردم
پیام داده که ای آب غیرت تو کجاست؟
صدای نعره ی دریا به گوش جان بشنو
که موج آب هم این طرفه بیت را گویاست
سلام خالق منان سلام خیرالناس
سلام خیل شهیدان به حضرت عباس
غلامرضا سازگار (میثم)
نخلستان، ص 239
1390/9/13
صفحه قبل
صفحه بعد