اباالفضل
ساقیا، حسرت لب های ترک خورده ات
برلب آب فرات، دست قنوتت لب اگر تر کند
جوشد از این خاک هزاران پناه
ساقیا، تشنه لبانت همگی صف زدند
گریه کنانت همه گی صف زدن
سوختگانت همگی صف زدن
مشک محبت کجاست تشنه ایم
ساقیا، آب ها، اشک ریز
موج ها، بر سر و سینه زنان
کوه کنار تو نشست از کمر
دیده خورشید برایت گریست
ای علمت واژگون
سرو قدت سر نگون
اهل حرم را بگو
نماز آیات به جای آورند
ماه گرفته ز دل علقمه
1387/9/22
صفحه قبل
صفحه بعد