Back Home

اشعار محمل

اشعار عبدالله بن حسن


ای عمو تا ناله ی هل من معینت را شنیدم
از حرم تا قتلگه، با شور جانبازی دویدم

آنچنان دل بُرد از من بانک هل من ناصر تو
کاستینم را ز دست عمه ام زینب کشیدم

فرصتی نیکو ز هل من ناصرت آمد بدستم
تو کرم کردی که من در قلزم خون آرمیدم

جای تکبیر اذان ظهر در آغوش گرمت
بانگ مادر مادر زهرا، در این صحرا شنیدم

گر چه طفلی کوچکم، اما قبولم کن، عمو جان
برسر دست تو، من قربانی شش ماهه دیدم

کس نداند جز خدا کز غصه ی مظلومی تو
با چه حالی از کنار خیمه در مقتل رسیدم؟

دست من افتاد از تن، گو سرم بر پایت اُفتد
سرچه باشد؟ تیر عشقت را بجان خود خریدم

تا برون از خیمه گه رفتی، دل من با تو آمد
تو به رفتن رو نهادی من ز ماندن دل بریدم

جای بابایم امام مجتبی خالی است اینجا
تا ببیند من به قربانگاه تو آخر شهیدم

ناله ای از سوز دل کردم به زیر تیغ قاتل
شعله ها در نظم عالم سوز میثم آفریدم
89/9/19
صفحه قبل صفحه بعد