Back Home

اشعار محمل

اشعار عبدالله بن حسن


تو آخرین لحظه های تو
تو دشت کرب و بلای تو

نگو غریبی عمو هنوز
میام سپر شم برای تو

عمو، نگو که تو خیمه بمونم
نگو، که هنوز همون نو جونم
می خوام، جون بدم برا تو می تونم

محال از تو جدا شم
می خوام براتو فداشم

حسین حسین یابن الزهرا
--
زیر سم اسب دشمنت
شبیه جوشن یا پیرهنت

می مونه جسمم کنار تو
تنم یکی میشه با تنت

بذار، بمیرم اسارت نبینم
عمو، خیمه رو تو غارت نبینم
بسه، نمی خوام جسارت ببینم

محال از تو جداشم
می خوام براتو فداشم

حسین حسین یابن الزهرا
--
برا همیشه بی قرارم
به پای تو من سر می زارم

دستم و می دم ولی عمو
من از تو دست بر نمی دارم

بین، با دست خالی در نبردم
عمو، بی تو به حرم بر نگردم
ببین، می خوام بگم که دیگه مردم

تو هم عمو هم بابامی
تو بی کس آشنایی

حسین حسین یابن الزهرا

89/9/19
صفحه قبل صفحه بعد