Back Home

اشعار محمل

اشعار ضربت خوردن امیرالمومنین علیه السلام


ادا کردند هنگام عبادت حق مولا را
ز خونش آبرو دادند بیت حق تعالی را

از آن فزت برب الکعبه گفت و چشم خود را بست
که بعد از فاطمه زندان خود می دید دنیا را

میان دوستان هم انفرادی بود زندانش
چو شمع انجمن کشتند آن تنهای تنها را

ز جبریل امین برخواست این فریاد بر گردون
الا یا اهل عالم تسلیت، کشتند مولا را

علی بی هوش در محراب خون افتاده بود اما
به زخم خویش حس می کرد اشک چشم زهرا را

دوباره از درون زخم او فواره می زد خون
ز رویش هر چه یاران پاک می کردند خون ها را

الهی تا قیامت خون بگرید چشم زیبایی
که از خون لاله گون کردند آن رخسار زیبا را

حسن جان! فرق مولا را بپوشان پاسداری کن
که چشم دختر زهرا نبیند زخم بابا را

سلام سجده تا صبح جزا تقدیم مظلومی
که بخشید آبرو با خون خود شب های احیا را

گنه کردی مشو مأیوس از عفو خدا «میثم!»
علی با چهره ی خونین شفاعت می کند ما را

حاج غلام رضا سازگار


1394/4/14
صفحه قبل صفحه بعد