Back Home

اشعار محمل

اشعار امیرالمومنین علیه السلام


  • سبک

  • مرد غریبی که شده تو دنیا خسته
    تو سجاده مباره اشکاش دسته دسته
    مثه دل شکسته اش سرش شکسته

    ای وای از این غم

    از خون مولا شده محراب مثه دریا
    رنگ حسن پریده با دیدن بابا
    تو خونه لرزیده دل زینب کبری

    ای وای از این غم

    با گریه زخم سرش رو حسن می بنده
    علی نگاش می کنه و آروم می خنده
    با خنده هاش دل حسین و از جا کنده

    ای وای از این غم

    اون آقایی که کشتشم خدایی شیره
    حالا حسن زیر بغلاش و میگیره
    اگه که زینب ببینش اینجور می میره

    ای وای از این غم

    اونی که پهلون ترین مرد زمینه
    نمی تونه یه لحظه دیگم بشینه
    چشماش و بسته خواب زهرا رو می بینه

    ای وای از این غم

    تو خواب می بینه یارشو هنوز جونه
    اما هنوز مثله قدیما قد کمونه
    رو سورتش از کوچه ها داره نشونه

    ای وای از این غم


    1388/6/19

    صفحه قبل صفحه بعد