Back Home

اشعار محمل

اشعار ضربت خوردن امیرالمومنین علیه السلام


به خون شستند نامردان رخ مرد دو عالم را
به پا کردند در ماه خدا شور محرّم را

سیه کردند از دود ستم رخساره ی گردون
در افکندند از پا قامت عدل مجسّم را

ندا برخاست کز ختم رسل کشتند در سجده
وصیّ و جانشین و یاور و داماد و بن عم را

به مزد آن همه احسان و لطف و مهربانی ها
به محراب دعا کشتند آن مظلوم عالم را

مروّت بین فتوّت بین عنایت بین کرامت بین
تفقّد می کند با روی خونین ابن ملجم را

بپوش ای آسمان بر پیکر خود جامه ی ماتم
که زینب در بغل بگرفته امشب زانوی غم را

ز اشک سرخ و رنگ زرد و رخت نیلگون از غم
چه رنگین کرده اند امشب یتیمان سفره یّ هم را

به خرما نیست حاجت محفل اطفال را دیگر
که نقل مجلس خود کرده اند اشک دمادم را

بغیر از یا علی ذکری ندارد بر زبان هرگز
سر دار غمش گر دست و پا بُرند میثم را


غلامرضا سازگار


1392/5/5
صفحه قبل صفحه بعد