لاله گون گشت ز خون روی دلآرای علی
میچکد اشک حسن بر رخ زیبای علی
مرغ آمین به دعای سحرش پاسخ داد
از خداوند همین بود تمنای علی
که گمان داشت که چون فاطمه تنها و غریب
در دل خاک رود قامت رعنای علی
جای یک ضربه ی شمشیر به پیشانی داشت
جای صد زخم، عیان بود به اعضای علی
آسمان شست مه روی علی را از خون
عوض آن که نهد رو به کف پای علی
هرچه آب است اگر اشک شود باز کم است
در غم فاطمه و ماتم عظمای علی
صورت شیرخدا سرخ شد از خون جبین
نیلگون گشت ز سیلی رخ زیبای علی
از جنان فاطمه آید به بیابان نجف
تا کند خون جبین پاک ز سیمای علی
نخلها منتظر بانگ الهی العفو
چاه ها منتظر ناله ی شبهای علی
"میثم" از سوز درون گرید و خواهد ز خدا
ناله اش را برسانند به امضای علی
غلامرضا سازگار
1392/5/5
صفحه قبل
صفحه بعد