مرغ جان پر زند از پیکر روحانی مولا
عرق مرگ نشسته است به پیشانی مولا
گر چه آزاد شد از حبس بدن، جان عزیزش
نشد از سینه رها ناله ی زندانی مولا
مسجد و منبر و محراب، بنالید خدا را
که زخون شسته شده صورت نورانی مولا
نخل خرما دل شب آمده سیراب زاشکش
چاه دارد خبر از ناله ی پنهانی مولا
مسجد و منبر و سجّاده و محراب پر از خون
بزم عشقی است که نازد به گل افشانی مولا
سفره های تهی و گریه ی اطفال و خرابه
همه هستند گواه شب مهمانی مولا
شیر بر قاتل خود بخشد و شمشیر به دشمن
بخدا مثل خدا نیست کسی ثانی مولا
مرغ شب پای مناجات علی گرید و گوید
معجز نوح کجا و دل طوفانی مولا
گو بدوزند لب از (میثم) و گیرند زبانش
همه اعضاش بود گرم ثناخوانی مولا
نخل میثم 2، ص 131
1391/12/9
صفحه قبل
صفحه بعد