Back Home

اشعار محمل

اشعار امیرالمومنین علیه السلام


جبرئیل وحی طبعم باز بال و پر گرفته
باز بال و پر گرفته زندگی از سر گرفته

زندگی از سر به عشق ساقی کوثر گرفته
ساقی کوثر که فیضش خلق را در برگرفته

شهریار ملک جان ها رهبر فرد جهان ها
حکمران آسمان ها شمع سوزان زمان ها

خیز و از خم غدیر او بزن جام بلا را
--
قدسیان را بر سر از شوق علی (ع) شور افتاده
آسمان گل بوسه بر خاک غدیر خم نهاده

یپک حق در محضر احمد به تعظیم ایستاده
رخ نموده لب گشوده دل ربوده حال داده

از خدا بر لب پیامش بر نبی ذکر سلامش
با علی (ع) عشق مدامش ذکر خاص و فیض عامش

در حضور مصطفی سر داده مدح مرتضی را
--
نخل طوبی در زمین و آسمان بر می فشاند
آسمان بر خاک، دامن دامن اختر می فشاند

یا امین وحی در بزم علی (ع) پر می فشاند
نقل بلغ بر سرو روی پیمبر (ص) می فشاند

مصطفی لب باز کرده حرف دل ابراز کرده
دم به دم اعجاز کرده مدح مولا ساز کرده

کرده خوشبو با مدیحش غنچه ی معجز نما را
--
وادی تفتیده صحرا و گرما بیش از حد
منبر از چوب جهاز اشتران گوینده احمد (ص)

مستمع حجاج و عنوان سخن فرمان سرمد
داده انصار و مهاجر را ندا شخص محمد (ص)

کی بقاتان آرزویم وی گرائیده به سویم
بشنوید اینک بگویم هر که من مولای اویم

خوانده مولا از برای او علی (ع) شیر خدا را
--
گر به قدر عمر دنیا کس کند حق را عبادت
روز و شب او را بود ذکر و نماز و روزه عادت

در صفا و مروه اش حاصل شود فیض شهادت
بی تولای علی (ع) هرگز نمی بیند سعادت

دشمن دادار باشد کافری غدّار باشد
حق از او بیزار باشد تا ابد در نار باشد

یا رب از خط ولای او جدا مگذار ما را
--
ای مهاجر ای همه انصار پاک و حق پرستم
خوب می دانید یاران من همان پیغمبر(ص) استم

کز پی ارشادتان با حق از اول عهد بستم
این علی (ع) که دست خیبر گیر او باشد بدستم

پای تا سر داور است این هستی پیغمبر (ص) است این
مسلمین را رهبر است این حیدر است این حیدر است این

خوب بشناسید این تنها وصی مصطفی را
--
این علی (ع) مخلوق اول بوده خلاق مبین را
این علی پیش از خلایق خوانده رب العالمین را

این علی دارد زمام آسمان ها و زمین را
این علی استاد و مرشد بوده جبریل امین را

این علی حق الیقین است این علی حبل المتین است
این علی فتح المبین است این علی حصن حصین است

این علی پیش از ولادت بوده رهبر انبیا را
--
این علی با حق و حق برگرد او گردد هماره
این علی از حق و حق از او نمیگیرد کناره

این علی از خاک برافلاکیان دارد نظاره
این علی جان گیرد و جان می دهد با یک اشاره

این علی غیب و شهود است این علی شمع وجود است
این قعود است این رکوع است این سجود است

این علی کامل کند با مهر خود دین شما را
--
بی ولای مرتضی نخل عبادت بر ندارد
آتش است و حاصلی جز دود و خاکستر ندارد

بی کس است آن کس که در روز جزا حیدر ندارد
سر فراز است آن که دست از دامن او بر ندارد

باش یا الله یا رب با علی همراه یا رب
وال من والاه یا رب عاد من عاداه یا رب

کن اجابت از برای ابن عمم این دعا را
--
یا علی ای بر سر دستت زمام آسمان ها
ای خدائی داده حی لامکانت در مکان ها

ای به گردون گوی چوگان ولایت کهکشان ها
نقل تو نقل سخنها ذکر تو ورد زبان ها

تو علی مرتضائی حیدری خییر گشائی
عبد پا تا سر خدائی نه خدائی نه جدائی

کبریائی کن که عالم در تو بیند کبریا را
--
ای کف پای تو را گلبوسه از مهر نبوت
ناقه ات را ساربان گردیده ایثار و فتوت

نقش سّم دلدلت تصویری از عدل و مروت
بسته حق بین تو و خیر البشر عقد اخوت

سایه ی تیغت عدالت آیه عشقت رسالت
پایه ی قصرت جلالت مایه ی حبت اصالت

نسبتی نبود به هم مهر تو و نسل خطا را
--
من نه مغرور از نماز و روزه و حج و زکاتم
نیست جز مهر تو و اولاد تو خط نجاتم

با تو بودم با توهستم در حیات و در مماتم
گشته گم در بحر غفران تو کوه سیاتم

ای به دامان تو دستم هر که بودم هر چه هستم
(میثمم) دل بر تو بستم بر سر راهت نشستم

دست گیر از لطف، این افتاده و بی دست و پا را


1391/12/2
صفحه قبل صفحه بعد