امین وحی طبع من بیا به لاله زارها
بگیر اوج و پر بزن به گرد شاخسارها
بریز دُر ز هر طرف به طَرف جویبارها
بیار شعر ناب خود به بزم گلعذارها
بخوان قصیده از علی به شیوه ی هزارها
که جان خود به هر نفس کنم فدات بارها
--
بیا به محفل ولا دُری فشان سری بزن
ز دست ختم انبیا شراب کوثری بزن
ز دیده گوهری فشان به سینه آذری بزن
دمی بیا غمی ببر دلی ستان پری بزن
به وصف مرتضی علی نوای دیگری بزن
بشو ز جان غبارها ببر ز دل قرارها
--
نزول رحمت خدا به دامن کویر شد
علی علی علی بگو که موسم غدیر شد
امام کشور ازل الی الابد امیر شد
به کبریا سفیر شد به مصطفی وزیر شد
محب او عزیز شد عدوی او حقیر شد
به قلب این نشاط ها به چشم اوست خارها
--
مبارک است بر همه نزول رحمت خدا
کمال یافت دین حق به نام حجت خدا
ولایت علی بود تمام نعمت خدا
اطاعت علی بود قرین طاعت خدا
محبت علی بود همان محبت خدا
خزان باغ دل شود به مهر او بهارها
--
مراسم غدیر را خدا گرفته در زمین
به اشرف پیامبران خطاب می کند چنین
که ای رسول کبریا علی است برتو جانشین
علی است پیر انبیا علی است میر مومنین
علی بود مدار حق علی بود قرار دین
علی است شهریار کل به کل شهریارها
--
مقام کل انبیا مقام نیست بی علی
قیام خیل قائمین قیام نیست بی علی
در آسمان و در زمین نظام نیست بی علی
بنای محکم تو را قوام نیست بی علی
رسالت تو نزد ما تمام نیست بی علی
کمال دین علی بود به عمر روزگارها
--
چو بر نبی خطاب شد کلام حی ذوالمنن
ستاد بین مسلمین چنانکه مه در انجمن
گرفت جان خویش را به روی دست خویشتن
به خطبه ای بلیغ تر ز حد معجز سخن
چنان به وصف مرتضی فشاند گوهر از دهن
که هوش برد از سر طوایف و تبارها
--
الا همه موالیان چه انتها چه ابتدا
شوید گوش سر بسر رسول می دهد ندا
که بر تمام خلق ها رسیده حکم از خدا
هر آنکه را منم نبی علی بر اوست مقتدا
علی است رهبر همه علی است مشعل هدا
علی است آنکه حق از او گرفته اقتدارها
--
علی است آنکه کعبه شد مزین از ولادتش
علی است آنکه هر نبی بود به او ارادتش
علی است آنکه هر وصی بود از او سعادتش
علی است آنکه یافت جان عبادت از عبادتش
علی است آنکه بر همه عیان بود سیادتش
علی است میر و فاتح تمام کارزارها
--
به ذات حی لم یزل سفیر نیست جز علی
به من که خود پیمبرم وزیر نیست جز علی
به مومنات و مومنین امیر نیست جز علی
صراط مستقیم را مسیر نیست جز علی
به سر هو به راز حق خبیر نیست جز علی
علی است واقف از ازل ز رمز و راز کارها
--
علی است آنکه بدر شد به حمله ای مسخرش
علی است آنکه در احد ستود حی داورش
علی است آنکه عمرو شد جدا به تیغ او سرش
علی که فخر می کند خدا به فتح خیبرش
خوشا کسی که این علی بود امام و رهبرش
که اوست در صف جزا قسیم نور و نارها
--
سلام بر تو یا علی که جانِ جانِ عالمی
تو عبد ذات خالقی تو خالق مجسمی
تو هم خطاب مبرمی تو هم کتاب محکمی
تو عین و لام و یاء نه، تو کل اسم اعظمی
تو صاحب اختیار حق به حق حق مسلمی
بود به دستت از خدا تمام اختیارها
--
تو از تمام انبیا به غیر مصطفی سری
تو بحر فضل را دُری تو شهر علم را دری
تو از رسل فراتری تو با نبی برادری
تو جانشین احمدی تو بر صحابه سروری
تو مقتدا تو رهنما تو مرتضی تو حیدری
خدا را رسول را به توست افتخارها
--
علوم دهر، حرفی از روایت تو یا علی
نجوم چرخ جلوه ای ز آیت تو یا علی
وجود، ظرف کوچک عنایت تو یا علی
کتاب پنج انبیا حکایت تو یا علی
بس است کل خلق را ولایت تو یا علی
که میکند جحیم را چو قلب لاله زارها
--
منم که با ثنای تو چکامه آفریده ام
هر آنچه گفتم از ازل خود از شما شنیده ام
به مهر تو کشیده ام اگر نفس کشیده ام
هماره بوده مدح تو مرام و مشی و ایده ام
اگر بود به هر نفس هزارها قصیده ام
فضایل تو را یکی نگفتم از هزارها
--
منم مدیحه خوان تو بیان محکمم بده
ز یک شراره ی غمت نشاط عالمم بده
کلیم کن زبان گشا مسیح کن دمم بده
به سینه آتشم فشان به دیده زمزمم بده
چو میثم تو گشته ام زبان میثمم بده
خوشم که این زبان مرا، کشد به اوج دارها
1391/8/15
صفحه قبل
صفحه بعد