Back Home

اشعار محمل

اشعار امیرالمومنین علیه السلام


نه لوح و نه قلم بود نه ارض و نه سما بود
خدا بود و علی (ع) بود علی (ع) بود و خدا بود

نه حرف از من و ما بود نه ذکر تو و من بود
علی (ع) بود علی (ع) بود که پیش از من و ما بود

علی بود (ع) و قدم بود علی (ع) بود و عدم بود
علی (ع) بود و ولایت علی (ع) بود و ولا بود

نه چرخ و نه فلک بود نو حور و نه ملک بود
علی (ع) حمد به لب داشت علی (ع) گرم ثنا بود

نه جبریل امین بود نه گردون نه زمین بود
نه این چار عناصر نه این هفت بنا بود

علی (ع) سر نهان بود علی نور عیان بود
علی (ع) پرده نشین بود علی (ع) چهره گشا بود

علی (ع) پیر سرافیل علی (ع) مرشد جبریل
از او عقده گشا بود و بر این راهنما بود

علی (ع) اول و آخر علی (ع) باطن و ظاهر
علی (ع) روح و روان بود علی (ع)نور و ضیا بود

علی (ع) روح ولایت علی (ع) نور هدایت
علی (ع) بحر عنایت علی (ع) کان عطا بود

علی (ع) مقصد عالم علی (ع) منجی آدم
علی (ع) راهبر نوح به طوفان بلا بود

علی (ع) همدم عیسی بهنگام دمیدن
علی (ع) یاور موسی به عجاز عصا بود

علی (ع) بدر زمانها علی (ع) صدر مکانها
علی (ع) در همه دم بود و علی (ع) در همه جا بود

علی (ع) در شب بعثت زتوفیق و زرفعت
هم آغوش محمّد (ص) به دامان حرا بود

علی (ع) همنفس ختم رسل در شب معراج
علی (ع) باب یتیمان زره مهر و وفا بود

علی (ع) کوثر و یاسین علی (ع) یوسف و طاها
علی (ع) قدر و علی (ع) بدر و علی (ع) شمس ضحا بود

علی (ع) نیت و لبیک علی (ع) کعبه و میقات
علی (ع) سجده علی (ع) حمد و علی (ع) ذکر و دعا بود

علی (ع) نور جلی بود به هر عصر علی (ع) بود
به هر فصل ولی بود به هر درد شفا بود

علی (ع) آیه تطهیر و علی (ع) پایه تکبیر
علی (ع) سبع مثانی و علی (ع) نقطه با بود

علی (ع) زمزمه با دوست به هر شام و سحر داشت
علی (ع) یار همه خلق به هر صبح و مسا بود

علی (ع) صاحب اسلام به هر صبح و به هر شام
گل مجلس ایتام و چراغ فقرا بود

علی (ع) عبد خدا بود و خداوند خلایق
نه از خالق دادار نه از خلق جدا بود

علی (ع) ای که گلم را به مهر تو سرشتند
علی (ع) ای که به نایم زشور تو نوا بود

به زخم همه جانها تولاّی تو مرهم
بدرد همه دلها پیام تو دوا بود

نگویم تو خدائی ولی فاش بگویم
که حاجات همه خلق بدست تو روا بود

نگویم تو خدائی ولی در کف حُکمت
زمین بود و زمان بود قدر بود و قضا بود

در آن جا که محمّد (ص) به دشمن شده فاتح
به یک دست تو شمشیر به یک دست لوا بود

تو را فضل و کرامت تو را علم و امامت
تو را حکم و زعامت تو را صبر و رضا بود

همین فخر به (میثم) بود بس که به عالم
ثنا خوان تو هر دم به آوای رسا بود


حاج غلامرضا سازگار 1389/6/11
صفحه قبل صفحه بعد