Back Home

اشعار محمل

اشعار امیرالمومنین علیه السلام


ای چهره ی تو آینه کبریا علی
خاک در تو، تاج سر انبیا علی

تابان ز آستان تو، انوار ایزدی
بیرون ز آستین تو دست خدا علی

می ریزد از نگاه تو، اکسیر زندگی
می جوشد از دهان تو آب بقا علی

شرک است اگر به جای خدا خوانمت ولی
از تو خدا نبود و نباشد جدا علی

ما در تو دیده ایم خدا را که بودهای
آیینه تمام نمای خدا علی

چون ذرّه ها که در دل دریا یکی شوند
در تو خلاصه گشت همه ماسوا علی

مس را شنیدهایکه طلا کرد کیمیا
صافی دلان مِسَند و توییکیمیا علی

فانوس مهر و ماه به کف ایستادهای
در راه کهکشان که تویی رهنما علی

در رفعت و شکوه ز هفت آسمان گذشت
کاخ فضیلتی که تو کردی بنا علی

جز با تو دردمند تو درمان نمی شود
گیرد اگر ز دست مسیحا دوا علی

عیسی که مرده را به دمی زنده می کند
بیمار اگر شود ز تو خواهد شفا علی

دور اوفتاد از کف موسی عصای او
آنجا که گشت دست تو معجزنما علی

در آسمان مهر تو گر پر نمی گشود
دولت کجا و سایه بال هما علی؟

از منجلاب نفس که ما را برون کشد
بر دامنت اگر نرسد دست ما علی؟

تو یار بیدلانی و غمخوار بیکسان
آخر بگیر دستِ منِ مبتلا علی

لبّیک خویش را زِ دهان خدا شنید
هر بیدلیکه از دل و جان گفت یا علی


ابوالحسن ورزی
1391/2/18
صفحه قبل صفحه بعد