Back Home

اشعار محمل

اشعار امیرالمومنین علیه السلام


آن که بعد از مصطفی ما را امام و رهبر است
شیر حق نفس نبی مولود کعبه حیدر است

شمع جمع انبیا مولای کل اولیاء
متقین را مقتدا و مسلمین را رهبر است

گر نمی بودی رسول الله ختم الانبیاء
فاش می گفتم امیر المومنین یپغمبر است

گفت پیغمبر که من خود شهر علمم، در علیست
ای برادر تو حرامی نیستی راه از در است

جان دین مهر علی مهر علی مهر علیست
دین بی مهر علی دین نیست جسم بی سر است

هرکه با بغض علی محشور گردد روز حشر
طاعت سلمان اگر با خویش آرد کافر است

من نمی دانم که می بودم نمی دانم کی ام
لیک می دانم امیرالمومنینم رهبر است

قطره ام خوانی علی دریاست من در دامنش
ذره ام گوئی علی خورشید ذّره پرور است

هر کجا صحبت از ایمان است اوصاف علیست
حرف ایمان و علی مانند شیر و شکر است

سرو قدش سایه بانی میکند خورشید را
روز محشر هر که در ظل لوای حیدر است

دوست دارم روز محشر تشنه تر باشم ز خلق
ز آنکه میدانم علی ساقی حوض کوثر است

خردلی از مهر اولاد امیر المومنین
پیش من محبوب تر از یک جهان سیم و زر است

کیست احمد را وصی، آنکو گریزد از نبرد
یا کسی کو بازویش مفتاح فتح خیبر است

زهد و تقوا و عدالت بی تولای علی
یا شرار قهر حق یا دود یا خاکستر است

آنکه خود را در خلافت خواند همسنگ علی
نیست آن قدرش که گویم خاک راه قنبر است

آفتابا روز محشر هر چه بتوانی بتاب
پرچم شاه ولایت سایه بان محشر است

شعله گل شد بر خلیل الله با مهر علی
ورنه بی مهر علی هر لاله کوه آذر است

من علی را پیشوا دانم که با ختم رسل
روز اول اول است و روز آخر آخر است

من علی را مقتدا دانم که در حال رکوع
انما در شان خاتم بخشی اش از داور است

من علی را دوست می دارم گواه پاکی ام
دوستیِ حیدر و ذریه پیغمبر است

عهد من پیمان من آئین من ایمان من
پیش تر از صبح خلقت دوستی با حیدر است

طرفه بیتی گویم از (اهلی) که گر با آب زر
نقش باب کعبه گردد باز قدرش برتر است

" هرکه را در دل بود بغض غلامان علی"
"گر برادر با شدم گویم خطا از مادر است "

کیست حیدر آن که حق پیوسته گرددگرد او
کیست حیدر آن که حق را تا قیامت محور است

کیست حیدر آن که مداحش خدا و مدح او
هل اتی و بلّغ و تطهیر و قدر و کوثر است

کیست حیدر آن که از لعل لب ختم رسل
مدح او پیوسته جاری همچو عقد گوهر است

کیست حیدر آن که مدحش همچنان حسن خداست
شیعه او نیز در حصن خدای اکبر است

یا علی ای آنکه نامت حرز جان انبیاست
یا علی ای آنکه خاکت اولیا را افسر است

گرچه دورم از تو مرهون عنایات توام
ذّره هر جا هست در آغوش مهر خاور است

گر جدا سازند بند از بند من هر صبح و شام
باز میگویم علی بر من امام و رهبر است

ای خوش آنکو با علی دوران عمرش گشت طی
خوشتر آنکو با علی تا لحظه های آخر است

من تو را در زندگی دارم علی جان تو مرا
عبد و مولا لازم و ملزوم بر یکدیگر است

نظم (میثم) تا ثنای خاندان مرتضی است
جاودان، دیوان او تا صبح روز محشر است


1391/12/1
صفحه قبل صفحه بعد