Back Home

اشعار محمل

اشعار امیرالمومنین علیه السلام


من ار به قبله رو کنم، به عشق روی او کنم
اقامه صلوة را به گفتگوی او کنم

گر از وطن سفر کنم سفر به سوی او کنم
ز حج و بیت بگذرم طواف کوی او کنم

کز احترام مولدش حرم شده است محترم

الا که رحمت آیتی ز رحمت علی بود
همه کتاب انبیا حکایت علی بود

بهشت و هرچه اندر او عنایت علی بود
اجلّ نعمت خدا ولایت علی بود

در این ولا بگو نعم، که هست اعظم نعم

شهی که از لسان او خدا کند خطاب را
به حکم او به پا کند قیامت و حساب را

به حبّ و بغض او دهد، ثواب را عقاب را
منزّه است از آن که من بخوانم آن جناب را

خدیو دولت عرب امیر کشور عجم

ببخشد از تبسّمی، وجود ممکنات را
ستاند از تکلّمی قرار کائنات را

ز لطف و قهر می دهد حیات را ممات را
اگر ز حال ما سوا بگیرد التفات را

به یک اشاره می زند بساط کون را به هم

بهشت را بهشته ام، بهشت من علی بود
علیست آن که از رخش بهشت منجلی بود

به غیر، دیده داشتن، نشان احولی بود
کسی است عاشق ولی که ناظر ولی بود

به دست دیگران دهد کلید گلشن ارم

به زندگی از آن خوشم که زندگی است داد او
بدان امید جان دهم که جان دهم به یاد او

به عیش وطیش و نیک وبد،خوشم درانقیاد او
الا مراد عاشقان همه بود مراد او

چه درتعب چه درطرب چه درنعم چه درنقم

تو ای علی مرتضی که نفس پاک احمدی
چو نفس پاک احمدی ظهور ذات سرمدی

ز هر علل منزّهی ز هر خلل مجرّدی
به ظاهر محمدی تو باطن محمّدی

نبی به جسم ظاهرت خطاب کرده ابن عم
فؤاد کرمانی



1387/12/17

صفحه قبل صفحه بعد