اشکم از وضعیت دل شکنت می ریزد
دلم ازدیدن پرپر زدنت می ریزد
انتظار از تو ندارم که صدایم بزنی
بس که هی لخته ی خون ازدهنت می ریزد
دست و پا میزنی و روی زمین
نیزه و تیر از میان پیرهنت می ریزد
هرچه میخواهم از این خاک تو را بردارم
تکه تکه همه اعضای تنت می ریزد
هر طرف می نگرم از لبه ی هر شمشیر
بین دشمن قطعات بدنت می ریزد
مثل زهرا شده تشییع تو بر روی عبا
هر قدم، قطره ی خون از کفنت می ریزد
1390/10/21
صفحه قبل
صفحه بعد