الوداع گفت و رفت و بابا ماند
بین تن ها امام تنها ماند
سر لیلا هوای مجنون داشت
چشم مجنون به پای لیلا ماند
موج ؛ می خورد بر لب ساحل
موج برگشت و ... لیک دریا ماند
علی اکبر، علی و اکبر شد
جمله رفت و حروف بر جا ماند
با زره رفت ؛ با عبا برگشت
تا قیامت همین ؛ معما ماند
خواهر آمد ؛ برادرش را بُرد
تکه های پیمبر اما ماند
پیکرش زیر سم مرکب و ... سر
روی نیزه برای فردا ماند
بعد از این ماجرا، ته گودال
رمقی از حسین آیا ماند..!؟
یاسر حوتی
1391/8/20
صفحه قبل
صفحه بعد