برسان زود جوانان حرم را عباس
که بیارند به خیمه پسرم را عباس
دسترنج ِ همه ی عمر مرا باد تکاند
جمع کن روی عبایم ثمرم را عباس
به زمین میزندم...،داغ جوان سنگین است
پس بگیر از دو طرف زیر پرم عباس
زخم تیری که قرار است نصیب تو شود
کاش میدوخت به هم چشم ترم را عباس
تا نمیدیدم از این سوی به آن سوی زمین
پخش کردند تمام جگرم را عباس
زانویم تا شده اما به تو پشتم گرم است
نشکند کاش بلایی کمرم را عباس
اکبرم رفت تو هم گر بروی از دستم
پس به کی بسپرم این اهل حرم را عباس
بعد آن دیر نباشد که ببیند زینب
پنجه ای چنگ زده موی سرم را عباس
علی صالحی
1391/8/21
صفحه قبل
صفحه بعد