Back Home

اشعار محمل

اشعار حضرت علی اکبر (ع)


ماهم فتاده بر خاک با جسم پاره پاره
ای اشک ها بریزید بر دیده چون ستاره

جز من که هم چو خورشید افروختم در این شب
کی پاره پاره دیده اندام ماه پاره؟

ماهم فتاده بر خاک دیدم که خصم نا پاک
با تیغ زخم می زد بر زخم او دوباره

در پیش چشم دشمن بر زخمت ای گل من
جز اشک نیست مرحم جز آه نیست چاره

خندید قاتل تو بر اشک دیده من
با آن که خون بر آمد از قلب سنگ خاره

وقتی لبت مکیدم آه از جگر کشیدم
جای نفس برون ریخت از سینه ام شراره

ای جان رفته از دست بگشا دو دیده از هم
جانی بده به بابا حتی به یک اشاره

دشمن چنین پسندد استاده و بخندد
فرزند دیده بندد بابا کند نظاره

چون ماه نو خمیدم با چشم خویش دیدم
خورشید غرقه خون را در یک فلک ستاره

دردا که پیش رویم در باغ آرزویم
افتاد برگ یاسم با زخم بی شماره

جسم عزیز جانم چون دامن زره شد
از زخم هر پیاده از تیغ هر سواره

افتاده جسم صد چاک جان حسین بر خاک
(میثم) بر آن پاک خون گریه کن هماره


حاج غلامرضاسازگار


1393/7/22
صفحه قبل صفحه بعد