سلام ما به حسین و به پاره ی جگرش
که پاره شد جگرش، از شهادت پسرش
به خُلق و خو، علی آیینه ی پیمبر بود
صدف علی و به فضل و ادب، علی گهرش
خمیده قامتش از داغ اکبرش زآن پیش
که بشکند ز فراق بردارش، کمرش
ز پاره پارهِ تن او فتاده بر خاکش
نشست گرد غریبی، به صورت پدرش
غم فراق پدر تازه شد برای حسین
چو دید چهره ی خونین او و زخم سرش
گریست بر سر جسم علی، به صوت بلند
که رفته بود دل از دست و نور از بصرش
حسین را نفس از غصه بر نمی آمد
برای تسلیتش، زینب ار نمی آمد
سید رضا مؤیّد
1389/9/13
صفحه قبل
صفحه بعد