Back Home

اشعار محمل

اشعار حضرت علی اکبر (ع)


یک طرف چشم پدر چشم حرم دنبالش
یک طرف لشگر سیراب به استقبالش

مرکبش دید که خون لخته چکید از بالش
سرِ او خَم شد و اُفتاد به روی یالش

مرکبش سوی حرم نه،سوی شامی ها رفت
دید بابا پسرش سوی حرامی ها رفت

پدرش آمده خود را سر زانو بکشد
آمد داد کشد دست به گیسو بکشد

باید او خم شود و نیزه ز پهلو بکشد
یا که یک تیغه ی جا مانده ز ابرو بکشد

کاش گیرد پسرش زیر بغلهایش را
می کشد روی زمین پیش پدر پایش را

روی این خاک خدایا جگرش ریخته بود
مشت خاکی پس از او روی سرش ریخته بود

دید بال و پراو دور و برش ریخته بود
آه از بین دو دستش پسرش ریخته بود

دست را زیر تنش برد تنش جامی ماند
خوب شد بود عمو، ورنه همانجا می ماند

تا بماند قسمش گریه کنان داد نشد
شانه را هرچه که با گریه تکان داد نشد

بوسه بر زخم تبرهای سنان داد نشد
عمه را در وسط جمع نشان داد نشد

قد بابا به کنار پسرش راست نشد
این جوانمرده پس از این کمرش راست نشد


حسن لطفی


1395/7/2
صفحه قبل صفحه بعد