Back Home

اشعار محمل

اشعار حضرت علی اصغر (ع)


لب به لب می زنی و شعله وری ز جگر می سوزی
آب می گردی و بی بال و پری تو اگر می سوزی

می زنی خنده ولی بی خبری، چو پدر می سوزی
دلم آتش شده از خون جگری، چقدر می سوزی

نیست روئی به حرم برگردم بی تو ای راحت جان
که خجل از روی مادر گردم وای از این داغ گران

سرخ از چشمه ی خود تر کردم که چنین زد فوران
با حرم با که برابر گردم، چه کنم بابا جان

دست و پا می زنی و می لرزم، دست و پای بابا
خنده ات تازِ لبانت پر زد، سوخت لب های مرا

حرمله بر جگرم خنجر زد، پدر افتاد ز پا
شعله بر خیمه گه مادر زد، تو کجا، تیر کجا

وای رباب
1390/8/28
صفحه قبل صفحه بعد