Back Home

اشعار محمل

اشعار حضرت علی اصغر (ع)


تو را دادند از پیکان به جای شیر آب اصغر
عطش طی شد تلظی نه، تبسم کن، بخواب اصغر

لبت خاموش بود اما گذشت از گنبد کردون
زقطره قطره ی خونت صدای آب آب اصغر

دهم تا روی خود را در ملاقات خدا زینت
محاسن را ز خون حنجرت کردم خضاب اصغر

که دیده گل شود بر روی دست باغبان پرپر
که دیده خون مه ریزد به دوش آفتاب اصغر

تو خاموشی و من در نینوا چون نی نوا دارم
زند با ناله ی خود چنگ بر قلبم رباب اصغر

در این صحرا که پرگردیده از فریاد بی پاسخ
تو با لبخند گفتی اشک بابا را جواب اصغر

شود از شیر، شیرین کام طفل شیر خوار اما
تو روی دست من از تیر گشتی کامیاب اصغر

اگر چه بر سر دستم شهید آخرین گشتی
تو از اول شدی بهر شهادت انتخاب اصغر

تو هم خون خدا، هم زاده ی خون خدا هستی
که در آغوش ثارالله چشم خویش را بستی

سازگار
نخلستان، ص 278
1390/9/11
صفحه قبل صفحه بعد