Back Home

اشعار محمل

اشعار حضرت علی اصغر (ع)


مادر نه طفل تشنه خود را به باب داد
مهتاب را فلک به کف آفتاب داد

چون قحط آب، قحط وفا، قحط رحْم دید
چشمش به لعل خشک وی از اشک، آب داد

بر طفل و باب او چو جوابی نداد کس
یک تیر، هر دو را، به سه پهلو جواب داد

خون گلوی طفل نه، ایثار را ببین
آن گُل، نخورد آب و به گلچین گلاب داد

هم عندلیب سوخت و هم باغبان که خصم
آبی به گُل نداد، ولی گُل به آب داد

پرپر چو مرغ می زد و تا پر، نشسته تیر
اما به خنده باز تسلاّی باب داد


او خنده کرد و عالم از این خنده گریه کرد
نگرفت آب و آب به چشم سحاب داد

اصغر به لای لای ندارد نیاز و تیر
او را به خواب بُرد و به مَهد تُراب داد

علی انسانی
دل سنگ آب شد، ص 316
1390/9/11
صفحه قبل صفحه بعد