Back Home

اشعار محمل

اشعار حضرت علی اصغر (ع)


تا که بر روی زمین خیمه ی سقا افتاد
پدرت از نفس و مادرت از پا افتاد

ناخنت خون شده و چهره ی مادر زخمی
آن قدر چنگ زدی تا به رخش جا افتاد

به همه رو زدم اما چه کنم، خندیدند
چشم‌ها تا که به چشم تر بابا افتاد


خواستم بوسه بگیرم ز لبان خشکت
گذر حرمله افسوس به این جا افتاد

حنجر نازکی انگار ترک خورد و شکست
کودکی بال زد اما ز تقلّا افتاد

دست و پا می‌زدی و هلهله ها می‌آمد
عرق شرمِ پدر وقت تماشا افتاد

همه ی آرزویم بود زبان باز کنی
ولی انگار که یک فاصله این جا افتاد


حسن لطفی


1392/4/5
صفحه قبل صفحه بعد