تبسم کن جواب خنده ی جان پرورت با من
خدا داند چه کردی در نگاه آخرت با من
نه تنها می کنم تشییع جسمت را به تنهایی
که در جمع شهیدان است دفن پیکرت با من
سپر گشتن به استقبال پیکان عدو با تو
برون آوردن تیر ستم از حنجرت با من
تن پاک تو پشت خیمه ها همسایه ی اکبر
چهل منزل به نوک نیزه ی دشمن سرت با من
چو خواهد بر تو گرید اول از من رو بگرداند
ز بس دارد وفا و مهربانی مادرت با من
اگر زخم گلویت را ببیند بر سر دستم
چه خواهد گفت در خیمه سکینه خواهرت با من
تو خاموش از سخن گردیده ای اما سخن گوید
دو چشم بسته و حلق ز گل نازکترت با من
شود آغوش من هم مقتل تو هم مزار تو
بُوَد چون جان من تا حشر جسم اطهرت با من
اگر پایین پایم جسم پاک اکبرم باشد
شکسته سینه ام، قبر علیِّ اصغرم باشد
غلامرضا سازگار
1393/7/10
صفحه قبل
صفحه بعد