مادر به جای آب ز شرم تو آب شد
آتش گرفت، سوخت و غرق عذاب شد
بیهوده پا به سینه ی من میزنی، مکوب
حتی خیال قطره ی شیری سراب شد
مثل همیشه بوسه زدم روی گونه ات
اما لبم ز تاول رویت کباب شد
از بس ترک به روی ترک بسته بر لبت
شرمنده ی لبت، پسرم آفتاب شد
از تیرهای حرمله پیداست فکر چیست
ای غنچه ی خزان زده وقت گلاب شد
وقتی عمود خیمه عباس را کشید
گفتم رباب خانه عمرت خراب شد
حسن لطفی
1389/9/11
صفحه قبل
صفحه بعد