اشعار محمل

نبینم بی تابی، تشنه ای نمی خوابی
کشته ی کمی آبی، ای لب تو ساقر

خواهر تو داره، در کنار گهواره
میخونه و میباره باره، لایی لایی اصغر

بارون، بیا چشماشو ببین
باغ، لب شیداشو ببین
دریا، بیا لبهاشو ببین

ای وای
عو عباسش کجاست

گل خورشید خندید، وقتی که گلو تو دید
دستای رباب لرزید، حرمله رسیده

از کبود تقدیر، چله کمون و تیر
حنجر نخورده شیر، میشود بریده

بارون، بیا چشماشو ببین
باغ، لب شیداشو ببین
دریا، بیا لبهاشو ببین

ای وای
عو عباسش کجاست

روی دست بابا، پر زنون میری بالا
میزاری من و تنها، ای عزیز مادر

میخونه بعد از این، در کنار گهواره
با خیال تو مادر، لایی لایی اصغر

بارون، بیا چشماشو ببین
باغ، لب شیداشو ببین
دریا، بیا لبهاشو ببین

ای وای
عو عباسش کجاست


1387/9/20

صفحه قبل صفحه بعد