کاشکی نفس داشت صدا می زد
کمتر شرر بر دلا می زد
کاشکی میشد بند قنداقش
وا میشد و دست و پا می زد
صداش، بخدا دیگه در نمی یاد
کاری، از دست مادر بر نمی آید
دیگه، آب آور لشگر نمی یاد
بخواب شاید خواب ببینی
خواب یه کم آب ببینی
لالا لالایی علی جان
تیر سه شعبه نشون گرفت
از تن بی جونت جون گرفت
از تو و بابا و مادرت
یه بوسه ای زد و امون گرفت
بخواب، گل ناز من روی دستم
بخواب، که غم تو میده شکستم
خودم، چشمای قشنگت رو بستم
بخواب شاید خواب بینی
خواب یه کم آب ببینی
لالا لالایی علی جان
89/9/21
صفحه قبل
صفحه بعد