Back Home

اشعار محمل

اشعار امام حسن عسگری علیه السلام


میوزد طرفه نسیمی که دم روحانیست
همه جا جلوه یار و همه جا نورانیست

شب وجد و شب شادی شب مدحت خوانیست
هشتمین روز همایون ربیع الثانیست

از محیط عظمت گوهر زهرا آمد
البشاره حسن دیگر زهرا آمد
---
آمد از برج ولایت قمر یازدهم
یا ز دریای امامت گهر یازدهم

یاز سینای نبوت شجر یازدهم
حجت یازدهم دادگر یازدهم

خرم این گلشن توحید و گل یاسمنش
می برد دل زهمه حسن حسن در حسنش
---
کبریا وجه و نبی صورت و حیدر سیرت
حسنی حسن و حسینی دم و زهرا عصمت

یازده ماه به یک آینه در یک صورت
عجبا یک پسر و این همه مجد و عظمت

خاکیان مژده که امروز درخشید به خاک
گوهر ده یم نور و یم یک گوهر پاک
---
این پسر کیست که پیر خردش خاک در است
به خدا از همه خوبان جهان خوبتر است

این پسر آینه طلعت خیر البشر است
بشنوید این پدر حجت ثانی عشر است

صلوات همه بر ماه جمال پدرش
پدر و مادر من باد فدای پسرش
---
عسکر او ملک و حوری و جن و بشرند
پرتویی از رخ او اختر و شمس و قمرند

خلق عالم به گدایی درش مفتخرند
همه خوبان جهان منتظر منتظَرند

منتظر کیست همان حجت ثانی عشر است
یوسف فاطمه مهدی خلف این پسر است
---
این پسر والی شهر قدر و ملک قضاست
این پسر عیسی جان با نفس روح فزاست

این پسر شافع و فریاد رس روز جزاست
این گل باغ علی بن جوادبن رضاست

روز حق حسن نبی بازوی حیدر دارد
آنچه خوبان همه دارند فزونتر دارد
---
اهل معنی ولی ذوالمننش می خوانند
اختران جمله مه انجمنش می خوانند

عارفان واقف سر و علنش می خوانند
پای تا سر هه حسن حسنش می خوانند

سرو قد ماه جبین گلرخ و شیرین دهن است
حسن است این حسن است این حسن است این حسن است
---
دیده را فیض ملاقات حق از دیدارش
مهر افتاده به خاک قدم زوارش

همه دم ذکر خدا بر لب گوهر بارش
همه جا سامره با یاد گل رخسارش

ملک پهناور هستی به قدومش گلشن
دیده حضرت هادی به جمالش روشن
---
ای دل اهل ولا زائر سامرایت
کعبه خلق جهان روی جهان آرایت

حسن و حسن ز پا تا سر و سر تا پایت
فرش از بال ملائک حرم زیبایت

ای همه خلق جهان سائل لطف و کرمت
شود آیا که برم سجده به خاک حرمت
----
کیستی تو پسر فاطمه زهرایی
نبوی خلق و علی خوی و حسن سیمایی

جلوه سیزدهم یازدهم مولایی
حسن عسگری و گوهر ده دریایی

مکتبت بندگی و دوستی ات هم عهدی است
پدرت هادی و فرزند عزیزیت مهدی است
----
من کیم بنده آلوده دربار توام
گنهم کرده گرفتار و گرفتار توام

با دو دست تهی خویش خریدار توام
چه کنم تو گل من هستی و من خار توام

دوست دارم که به جز دوست خطابم نکنی
بپذیری و بخوانی و جوابم نکنی
---
نگهی بر من و بر دیده گریانم کن
نظری بر دل و بر حال پریشانم کن

غرق عصیانم،غرق یم غفرانم کن
بلکه با خاک درت پاک ز عصیانم کن

هرکه ام هر چه بدم میثم این در گاهم
ذاکرم ذاکر اولاد رسول اللهم
1390/12/5
صفحه قبل صفحه بعد