Back Home

اشعار محمل

اشعار امام حسن عسگری علیه السلام


ای متجلی از رخت جلوه ی حسن داوری
غیر نبی به انبیا داده خدات برتری

هم به زمین امامت و هم به سمات، سروری
خلقت و طینتت همه فاطمی است و حیدری

حسن نکویت از همه کرده ندیده دلبری
تویی امام عسکری تویی امام عسکری
--
محیط علم و معرفت یگانه گوهرش تویی
سپهر نور اگر دهد مه منورش تویی

ملک اگر ملک شده، امام و رهبرش تویی
سلام ما به سامره که سایه گسترش تویی

مزار تو در آن زمین، نموده نورگستری
تویی امام عسکری تویی امام عسکری
--
در آسمان معرفت شمس تویی، قمر تویی
تمام نخل علم را ریشه تویی، ثمر تویی

بحار نور را همه صدف تویی، گهر تویی
شب سیاه هجر را صبح تویی، سحر تویی

به ده امام و یک ولی پدر تویی، پسر تویی
ز وصف ما، ز مدح ما، تو بهتری، تو برتری

تویی امام عسکری تویی امام عسکری
--
تو چشمه ی علوم حق ز، ده یم ولایتی
تو حسن کردگار را جمال بی نهایتی

تو برتر از حدیثی و تو فرق هر روایتی
تو مظهر حقیقتی، تو مشعل هدایتی

تو آن ستوده حضرتی تو آن بزرگ آیتی
که می‌کند جمال تو ز خالق تو دلبری

تویی امام عسکری تویی امام عسکری
--
اگر چه در زمین دمد فروغ جاودانی‌ات
کنند سجده قدسیان به حسن آسمانی‌ات

هزار حیف، شد بدن چو لاله ی خزانی‌ات
نوشته شد به خون دل، کتاب زندگانی‌ات

بسان شمع سوخته نماند از تو پیکری
تویی امام عسکری تویی امام عسکری
--
سلام روح و اولیا به پیکر مطهرت
چه شد که زهر دشمنان شراره زد به پیکرت

نشان مرگ شد عیان به عارض منورت
به وقت مرگ مهدی‌ات چو جان گرفت در برت

دگر نگشت تشنه لب بریده از قفا، سرت
دگر به نیزه بر سرت، نشد جفا ز هر سری

تویی امام عسکری تویی امام عسکری
--
نماز خواند مهدی‌ات به پیکر مطهرت
به احترام شد نهان، به خاک، جسم اطهرت

دگر میان شهرها نشد اسیر، خواهرت
نخورد چوب بر لب و نرفت نوک نی سرت

نگشت توتیا دگر ز سم اسب، پیکرت
نشد تن تو غرق خون ز تیر و تیغ و خنجری

تویی امام عسکری تویی امام عسکری
--
هماره پر زند دلم به محفل عزای تو
شراره بر دلم فکن که سوزم از برای تو

چه می‌شود سفر کنم به شهر سامرای تو
سلام من، درود من، به صحن با صفای تو

وجود و بذل دست تو،«میثم» و خاک پای تو
نمی‌زنم نمی‌زنم جز در این حرم، دری

تویی امام عسکری تویی امام عسکری


غلام رضا سازگار
1390/12/16
صفحه قبل صفحه بعد