Back Home

اشعار محمل

اشعار امام محمد باقر (علیه السلام)


در میان قنوت چشمانم
عکس یک قبر خاکی افتاده

سنگ غربت شکسته بغضم را
دیده ام،صبر خود ز کف داده
--
کاروان دل شکسته ی من
رهسپار بقیع ویران است

زائرم،زائر امامی که
از غمش سینه بیت الاحزان است …
--
با سلامی به محضرت آقا!
پر کشیدم شبیه بال نسیم

السلام علیک یابن شهید
السلام علیک یابن کریم
-
آسمان کبود چشمانم
باز امشب بهانه می گیرد

در جوار مزار خاکیتان
مرغ دل آشیانه می گیرد
--
روز و شب دارم این نوا آقا
از چه بی بارگاه گردیدی؟!

با هزاران مُرید درگاهت
از چه رو بی پناه گردیدی؟!
--
ای امامی که غربت ارث شماست!
شعله می بارد از گلستانت!!!

زهر کینه چه بر سرت آورد؟!
پدر و مادرم به قربانت
--
گر چه از زهر کینه می سوزی
شعله های غم تو دیرینه است

قدر کرب و بلا،بلا داری
این همان راز آه آیینه است
--
خاطرات درون ذهنت را
نیمه شب ها مرور می کردی

یاد غم های روز عاشورا
پلک خود را نمور می کردی
--
دیده ای در سنین کودکی ات
بین گودال،جسم بی سر را

چه کشیدی در آن غروب غریب
تا شنیدی صدای مادر را
--
ضرب سیلی و صورت نیلی
ظلم های امیه را خواندی

زیر لب با نوای جانسوزت
روضه های رقیّه را خواندی

--
لا به لای صدای تیر و کمان
ناله های رباب می آمد

چه بلایی سر علی آمد؟
که حسین با شتاب می آمد
--
مشک سقّا و اشک اهل حرم
گویی از حلقه اش نگین افتاد

لحظه ها لحظه های غارت شد
تا که عباس بر زمین افتاد

محمد فردوسی


1398/5/17
صفحه قبل صفحه بعد