Back Home

اشعار محمل

اشعار طفلان حضرت زینب (س)


زینب گرفت دستِ دو فرزند نازنین
می سود روی خویش، به پای امام خویش

گفت ای فدای اکبر تو، جان صد چو آن
گفت ای نثار اصغر تو، جان صد چو این

عون و محمد آمده از بهر عون تو
فرمای تا روند به میدان اهل کین

فرمود : کودکند و ندارند حرب را
طاقت، علی الخصوص با لشگری چنین

طفلان زبیمِ جان نسپردن به راهِ شاه
گه سر بر آسمان و گهی چشم بر زمین

گشت التماس مادرشان، عاقیت قبول
پوشیدشان سلاح و نشانیدشان به زین

این یک پی قتال، دوانید از یسار
و آن یک پی جدال، برانگیخت از یمین

بر این یکی، ز حیدر کرار، مرحبا
بر آن دگر، ز جعفر طیار، آفرین

گشتند کشته هر دو برادر به زیر تیغ
شه را نماند، جز علی اکبر کسی معین


سروش اصفهانی
دیوان سروش اصفهانی، ص 751
1390/9/8
صفحه قبل صفحه بعد