Back Home

اشعار محمل

اشعار طفلان حضرت زینب (س)


همچون غریبه با من دلخسته تا مکن
طفلان خواهرت ز سر خویش وا مکن

یکبار می شود که فدای غمت شوند
حالا که وقتش آمده چون و چرا مکن

دو نوجوان زینب و این قتلگاه تو
بی بهره ام ز قافله ی کربلا مکن

یک عمر بوده ام همه جا در کنار تو
سهم مرا ز سفره ی سرخت جدا مکن

یکبار کار من به تو افتاد یا اخا
رد قسم به عصمت خیرالنساء مکن
---
مادر به خیمه و دو جوانش به قتلگاه
پا می کشند راه نفس باز وا کنند


در آخرین نفس که نفس بر لب آمده
می خواستند مادر خود را صدا کنند

اما زخیمه گاه نیامد به جای او
زود آمدند تا سرشان را جدا کنند

عباس اگر نبود که چیزی نمانده بود
می خواستند هر چه که تیغ است جا کنند


1389/9/6
صفحه قبل صفحه بعد