به سر آمد شب هجران و سحر نزدیک است
صبرکن، صبر که هنگام ظفر نزدیک ست
رحمى اى باد خزان! کز اثر همّت اشک
نو نهالى که نشاندم، به ثمر نزدیک ست
همه را در رخ یاران، نگران مى بینم
مگر این قافله را وقت سفر نزدیک ست
وقت آن است که همت طلبیم از در دوست
که بس از قافله دوریم، خطر نزدیک ست
گرچه دور است ره کعبه ى مقصود، ولى
آزمودیم که بر اهل نظر نزدیک ست
ناله هاى جرس قافله پرشور شده است
همسفر! کعبه ى مقصود مگر نزدیک ست؟
هست تا گوهر دین در صدف غیب نهان
صدف چشمتر ما به گهر نزدیک ست
گفتم: از هجر رخت جان به لب آمد، گفتا:
نالهى سوخته جانان به اثر نزدیک ست
پرو بال من و پروانه بسوزید چو شمع
که سرآمد شب هجران و سحر نزدیک ست
محمّدعلی مجاهدی "پروانه"
90/5/3
صفحه قبل
صفحه بعد