چه کنم آرزوی وصل تو از سر نرود
بنده جز خانه ی مولا در دیگر نرود
من ز داغ غم هجران رخت میسوزم
آتش عشق تو از این دل مضطر نرود
مرغ جانم به سر کوی حبیبم بنشست
هرچه سنگش بزنی هرگز ازین در نرود
گل نرگس ز شمیم سحرت مست شدم
عطر جانبخش تو از جان معطر نرود
با پر سوخته بر گرد تو گردم ای شمع
از سرکوی تو پروانه بیپر نرود
مادرت فاطمه در پشت در سوخته گفت
بین که دشن ز در خانه حیدر نرود
هاشمی گفت خدا داند و قلب مهدی
کز دل سوخته او غم مادر نرود
1390/6/28
صفحه قبل
صفحه بعد