Back Home

اشعار محمل

اشعار اهل بیت علیه السلام


کاش شام غم او را سحری می آمد
زسفر کرده ام اکنون خبری می آمد

کاش زآن یوسف گم گشته به ما بی خبران
الله الله خبر تازه تری می آمد

کاش چون مهر که عالم همه نورانی از اوست
روشن از پرتو نورش نظری می آمد

همه خاک ره او کحل بصر می کردیم
زسر ناز زهر رهگذری می آمد

گر هلال ابروی او باز هویدا می شد
زاَبرویش معجز شق القمری می آمد

مصلحت نیست که از او خبری باز آید
ور نه از جانب ایشان خبری می آمد

تا کند پایه ی میزان عدالت برپا
وه چه خوش بود شه داد گری می آمد

چشم «حداد» به ره ماند و نیامد ای کاش
انتظارش به سر از منتظری می آمد

8/4/1387

صفحه قبل صفحه بعد