Back Home

اشعار محمل

اشعار اهل بیت علیه السلام


دوباره روز ما رفت و شب آمد
غروب آمد فغانی بر لب آمد

نگشتم با خبر از حال یارم
خبر از غصه های او ندارم

دعا خواندم که او باشد سلامت
نبیند رنج و محنت تا قیامت

نمی دانم قبولم کرده یا نه؟
برای ما عطا آورده یا نه؟

غمی از قلب او کم گشت یا نه؟
دل او خالی از غم گشت یا نه؟

همه عشقم بود ای جان جانان
به پای تو بیندازم سر و جان

الا زیبا نگارم کی می آیی؟
همه عید و بهارم کی می آیی؟

بیا درد علی (ع) درمان بگیرد
بیا هجران تو پایان بگیرد

الا ای آرزویم کی می آیی؟
تمام آبرویم کی می آیی؟

عاقبت کی سر شود این انتظار؟
بر دل شوریده باز آید قرار

در فراقش باغ دل همچون خزان
لاله ها چون لاله های داغدار

شکوه سازم از غم هجران او
یا ز دست روزگار کج مدار

دیده را گفتم که اندر هجر او
مثل باران بهاری خون ببار

کی شب هجران من آخر شود
تا ببینیم روی خورشید نگار؟

آمد این پاسخ، مگر تنها تویی
در هوای دیدنش چشم انتظار؟

1387/10/1
صفحه قبل صفحه بعد