Back Home

اشعار محمل

اشعار اهل بیت علیه السلام


وقت است که از چهره ی خود پرده گشایی
«تا با تو بگویم غم شب های جدایی»

اسپندم و در تاب و تب از آتش هجران
«چون عودم و از سوختنم نیست رهایی»

«من در قفس بال و پر خویش اسیرم»
ای کاش تو یکبار به بالین من آیی

در بنده نوازی و بزرگی تو شک نیست
من خوب نیاموختم آداب گدایی

عمری ست که ما منتظر آمدنت، نه
تو منتظر لحظه ی برگشتن مایی

می خواستم از ماتم دل با تو بگویم
از یاد رود ماتم و دل چون تو بیایی

امشب شده ای زائر آن تربت پنهان؟
یا زائر دلسوخته ی کرب و بلایی

ای پرسشِ بی پاسخِ هر جمعه ی عشّاق
آقا تو کجایی؟ تو کجایی؟ تو کجایی؟

یوسف رحیمی


1394/12/3
صفحه قبل صفحه بعد