Back Home

اشعار محمل

اشعار اهل بیت علیه السلام


ای آفتاب آینه دار جمال تو
مشک سیاه مَجمَره گردان خال تو

صحن سرای دیده بشستم ولی چه سود
کاین گوشه نیست درخور خیل خیال تو

در اوج ناز و نعمتی ای آفتاب حسن
یا رب مباد تا به قیامت زوال تو

در چین زلفش ای دل مسکین چگونه ای
کآشفته گفت باد صبا شرح حال تو

برخاست بوی گل ز در آشتی درآی
ای نوبهار ما رخ فرخنده فال تو

تا آسمان ز حلقه به گوشان ما شود
کو عشوه ای ز ابروی همچون هلال تو

تا پیش بخت بازروم تهنیت کنان
کو مژده ای ز مقدم عید وصال تو

این نقطه سیاه، که آمد مدار نور
عکسیست در حدیقه چشمم ز خال تو

در پیش شاه عرض کدامین جفا کنم
شرح نیازمندی خود یا ملال تو

حافظ در این کمند سر سرکشان بسیست
سودای کج مپز که نباشد مجال تو


1389/7/19
صفحه قبل صفحه بعد