Back Home

اشعار محمل

اشعار اهل بیت علیه السلام


ای دل شیدای ما گرم تمنای تو
کی شود آخر عیان طلعت زیبای تو

گرچه نهانی زچشم دل نبود نا امید
می رسد آخر به هم چشم من و پای تو

زاده نرگس تویی دیده چو نرگس به ره
مانده که بیند مگر لاله حمرای تو

تیره بماند جهان نور نتابد زشرق
تا ندهد روشنی روی دلارای تو

این همه نو دولتان غره به جاه وجلال
کاش کند جلوه ای غره ی غرای تو

باش که فرعونیان غرق ستم ناگهان
خیره شود چشمشان از ید بیضای تو

از بشر بت پرست جد تو بتها شکست
بت شکن آخرست همت والای تو

گوش بشر پر شده ست از رجز این وآن
بار خدایا به گوش کی رسد آوای تو

سوخت ضعیف از ستم پای بنه درمیان
تا بکشد انتقام دست توانای تو

نور خدایی چرا روی نهان می کنی
کس نکند جز خدای حل معمای تو؟

شه صفتان راکنون تصفیه ای درخورست
وین نکند جز به حق طبع مصفای تو

ظلم به شرق وبه غرب چون به نهایت رسید
عدل پدیدآورد منطق شیوای تو

گو همه دجال باش روی زمین کز فلک
هم قدم موکبت هست مسیحای تو

دفتر ایام رامعنی ولفظی نبود
هرورقش گر نداشت پر تو امضای تو

نیمه شعبان بود روز امید بشر
شادی امروز ماست نهضت فردای تو


ناظر زاده کرمانی
89/10/11
صفحه قبل صفحه بعد