Back Home

اشعار محمل

اشعار قاسم بن الحسن


ای عمو! تنها امیدم در رهت ترک سر است
مرگ در راه تو برمن از عسل شیرین تر است

گرچه می دانی یتیمم، اذن میدانم بده
فرض کن این سیزده ساله علیّ اکبر است

نوجوانان یک به یک رفتند و من جا مانده ام
بر روی داغ دلم هرلحظه داغ دیگر است

گاه می خوانی یتیمم، گاه گویی کودکم
هرچه هستم در وجودم، خون پاک حیدر است

بهترین شاخه گلی را که کنم تقدیم تو
صورت خونین، سر بشکسته، زخم پیکر است

حنجر من تشنه ی آب دم شمشیرها ست
نوش من در راه وصل یار، نیش خنجر است

از شرار تشنگی هر چند می سوزم، عمو
بیشتر سوز من از لب های خشک اصغر است

تیغ کین بر گردنم زیباتر از دست عروس
قتلگاهم خوش تر از آغوش گرم مادر است

میثم از کرب و بلا در سینه داری آتشی
ای عجب! هر مصرع شعر تو کوه آذر است
89/9/20
صفحه قبل صفحه بعد