ابر زخمت دوباره بارش کرد
آسمان را دچار لرزش کرد
چشم در خون نشسته ام،قاسم
زخم های تو را شمارش کرد
کاکلت دست یک مغیره صفت
خنده اش با کنایه غرش کرد
ای یتیم حسن،گلوی تو را
سایه ی دشنه ای نوازش کرد
نیزه ای در طواف سینه ی تو
با خدای خودش نیایش کرد
زیر نعل زمخت صدها اسب
درد صبر تو را ستایش کرد
خس خس سینه ی شکسته ی تو
صحنه را موبه مو گزارش کرد
89/9/20
صفحه قبل
صفحه بعد