Back Home

اشعار محمل

اشعار قاسم بن الحسن


لباس جنگ ندارد هنوز رزم ندیده
هنوز چشم رکابی ندیده پاش به دیده

کلاه خود به مو دارد ازکلاله و کاکل
‏دوباره حُسن حَسن را پدید کرده پدیده

ز نوک هر مژه دارد به جان خصم خدنگی
دو ابروان خمیده دو تا کمان کشیده

به گرد سو قدش سیزده بهار گذشته
به گرد ماه رخش ماه چهارده نرسیده

ز روی خود غزل ناب آفتاب سروده
ز موی خود شب شهر است و گیسوان دو قصیده

دو چشم همچو دو نرگس دو سیب سرخ دو گونه
به باغ سبز رخش تازه خط سبز دمیده

حسین پور حسن را جدا نمی کند از خود
وداع یوسف و یعقوب دیده هر که شنیده؟

بگو به آنکه زند ریشه نهال به تیشه
که هیچ سنگ دلی یاس را به تیشه نچیده


علی انسانی
1390/9/10
صفحه قبل صفحه بعد