Back Home

اشعار محمل

اشعار قاسم بن الحسن


زیباتر از همیشه در این کربلا شدی
دیدی دلم گرفته مرا مجتبی شدی

لک زد دلم برای عمو گفتنت بگو
لک زد دلم چرا چه شده بی صدا شدی

افتاده ای به خاک و پر از زخم گشته ای
افتاده ای به خاک و پر از رد پا شدی

از پای کوبی سم اسبان عجیب نیست
ای پاره ی دلم که چنین نخ نما شدی

دیروز شانه ات زدم امروز دیده ام
با پنجه های قاتل خود آشنا شدی

بر روی خاک مثل عمو قد کشیده ای؟
یا بس که تیغ خورده ای از زخم وا شدی

گفتم عصای پیری من بعد از اکبری
اما از این شکسته ی تنها جدا شدی


1391/8/16
صفحه قبل صفحه بعد