Back Home

اشعار محمل

اشعار قاسم بن الحسن


گلبرگ های یاسمنت زیرو رو شده
باغی از آه شعله زنت زیرو رو شده

پیراهنی که بر بدنت بود کنده اند
پیراهنی که شد کفنت زیرو رو شده

یک دشت سنگ بوسه بر روی گونت زده
یک دشت نیزه دور تنت زیرو رو شده

با من بگو به دست که افتاد کاکلت
اینطور زلف پر شکنت زیرو رو شده


تقصیر استخوان سر راه مانده است
شکل نفس نفس زدنت زیرو رو شده

این نعل های تازه چه کرده اند، وای من
چشمت، لبت، رخت، دهنت زیرو رو شده

1389/9/11

صفحه قبل صفحه بعد